متن یادداشت این نویسنده و پژوهشگر دانشگاه به شرح ذیل است
انسان تحقق وجود خود را در زمان می بیند و به همین جهت می خواهد از آینده خود و جهان و جامعه ای که در آن است با اطلاع شود . اما باید دانست که، آینده پژوهی چیزی جدا از ما و اکنونِ ما نیست، بلکه وصف راهی است که می پیماییم و کاری است که امروز برای فردا انجام می دهیم . در حکایتی نقل می شود که؛ کسی در راهی می رفت ، به شخصی دانا و بهره مند از حکمت رسید ، از او پرسید : من به فلان مقصد می روم، کی به آنجا می رسم؟ آن شخص در جواب گفت :راه برو ؛ مرد مکدر شد و چهره در هم کشید و گفت: من می پرسم که کی به مقصد می رسم و تو می گویی که راه برو!
راهش را کشید و رفت. هنوز چند قدمی دور نشده بود که آن مردِ دانا مسافر را صدا کرد و گفت: فلان وقت می رسی.مسافر تعجب کرد و اندیشید که لابد باید با فردِ سبک عقلی طرف باشد که اینگونه پریشان سخن می گوید. اما به واقع آن مرد از سرِ دانایی پاسخ داده بود، زیرا تا معلوم نباشد که ما چگونه و با چه توانایی و سرعتی راه می رویم، نمی توانیم بدانیم که کی و چگونه به مقصد می رسیم.
در مورد آینده پژوهی نیز مهم این است که داشته های خود را بشناسیم و از توانایی های خود با خبر باشیم. در واقع مقدمه آینده پژوهی خود آگاهی است.
به عنوان مثال: کشور ما امکانات و منابع فراوانی دارد و شاید بسیاری از آنها هدر رفته باشد اما هنوز هم توان و قوهٔ بسیار دارد و با وجود این امکانات می توان با برنامه ریزی برای توسعه ، آینده پژوهی کرد، به شرط اینکه بدانیم از آنچه داریم در کجا و چگونه و برای چه مقصودی بهره برداری کنیم و همه اینها موکول به این است که، توانایی ها و ناتوانی هایمان را بشناسیم و بین بنیه های اجرایی، فرهنگی ،علمی و پژوهشی مان هماهنگیِ هدفمند ایجاد نماییم.
بر این اساس، آینده نگری کشف یک آینده معین و محتوم نیست بلکه وصف راهی است که می پیماییم و کاری است که امروز برای فردا انجام می دهیم. در حقیقت آینده ما ، ما هستیم، یا بهتر بگویم ما آیندهٔ خودمان هستیم. آغاز آینده پژوهی برای توسعهٔ جامعه و حتی تعالی خودمان ، مشروط به خود آگاهی به وضع موجود و درک مشکل ها و پذیرفتن ضعف ها و به عهده گرفتن رفع و حل مشکل هاست. باید بدانیم که بسیاری داشته های موجود، امکان آینده هستند.جای آینده پژوهی برای توسعه، بایگانی مراکز علمی و نظریه پردازی نیست. آیندهٔ ما با نظر به زندگی و وضع کوچه و بازار و مدرسه و کار و اشتغال و اخلاق عمومی شکل می گیرد و درستی و نادرستی آن با تحولی که در این اوضاع صورت می گیرد اثبات می شود.
نوشته؛ دکتر محمدجعفر محمدزاده
نظر شما